تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

اینجا مطالبی را می آورم که نوعا نوشته خودم نیستند ولی به نظرم زیبا رسیدند وحیفم آمد شما را در خواندنش شریک نکنم امیدوارم لذت ببرید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

شیخ بغداد

جمعه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۵۶ ب.ظ

آورده‌اند که شیخ جنید بغدادی به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او

شیخ احوال بهلول را پرسید.

گفتند او مردی دیوانه است.

گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.

شیخ پیش او رفت و سلام کرد.

بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟ عرض کرد منم شیخ جنید بغدادی.

فرمود تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری..

بهلول فرمود طعام چگونه میخوری؟

عرض کرد اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم..

بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت.

مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است. خندید و گفت سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او رسید.

بهلول پرسید چه کسی هستی؟

جواب داد شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند.

بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟

عرض کرد آری...

سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.

بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی..

پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.

باز به دنبال او رفت تا به او رسید.

بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟

عرض کرد آری... چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان کرد.

بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی.

خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز.

بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.

بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.

جنید گفت: جزاک الله خیراً! و ادامه داد:

در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.

و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد.

نظرات (۱۳)

تشکر :)
پاسخ:
التماس دعا😍
تکمله:
وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ «55» سوره ذاریات
و (به مردم) تذکّر بده که قطعاً تذکّر براى مؤمنان مفید است.
پاسخ:
بسیار عالی

ممنون از اینکه مهمانمان کردید به این آیه شریفه
درود بر ساقی
جزاک الله خیراً . حکایت پندآمزی بود که حلاوت دوچندان داشت
موفق باشید🌷
پاسخ:
سلام ورحمت الله
ممنون از حضورتون
درود بر جناب بهلول...
پاسخ:
این است تفاوت تربیت شده مکتب اهل بیت علیهم السلام(بهلول)با سر سپردگان به جریاناتی که از خانه وحی جدا افتاده اند
حکایت های بهلول همیشه جالبه برام، واقعا دیوانگی بهلول بهتر از صدتا عاقلی ماست.
ممنون
پاسخ:
یاران عبث نصیحت بی حاصلم کنید

دیوانه ام من عقل ندارم ولم کنید

😀😁😀😁
سلام مومن. جزاکم الله خیرا

ایام بر شما مبارک

بسی لذت بردم از این داستان...ان شاء الله عامل باشیم


عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
پاسخ:
سلام و رحمت الله

خدا رو شکر که مقبول طبع بلندتان افتاد

عاقبتمون ختم بخیر و شهادت باد
یاعلی
حکایت جالبی بود..

سپاس از شما..
پاسخ:
ممنون از لطفتون
و
حضور همیشگیتون😍
  • سایت تفریحی چفچفک
  • با سلام...

    شما جزوه فهرست وبلاگ‌ های برتر سال ١٣٩۶ است. بهتون تبریک میگم...

    به وبلاگ بنده هم سر بزنید.


    سایت تفریحی چفچفک : http://chefchefak.blog.ir

  • رفاقت به سبک شهید
  • خیلی قشنگ بود خیلی
    واقعا پندآموز
    پاسخ:
    خدا رو شکر
    الحمدلله

    که مقبول طبعتان افتاد
    جالب بود ممنون
    پاسخ:
    خواهش می کنم


    ممنون از حضورتون
    جالب بود
    من اون آخری رو نمی تونم اجرا کنم!
    بغض دارم...
    پاسخ:
    این بغض یعنی کینه

    فک کنم بغض شما محصول شکستی عاشقانه است نه کینه😔😔
    بله کینه نیست.. هر چند خیلی دلخورم
    پاسخ:
    ان شاالله با خبرهایی خوش دلخوریهایتان تمام شود
    خیلی زیبا بود
    ممنون
    پاسخ:
    ممنون از حضورتون
    😄😄
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی