تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

اینجا مطالبی را می آورم که نوعا نوشته خودم نیستند ولی به نظرم زیبا رسیدند وحیفم آمد شما را در خواندنش شریک نکنم امیدوارم لذت ببرید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

منم همینطور

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۹ ق.ظ

بهش میگفتن "عباس بندری". اصلیت اش مال جنوب بود. بندریاش حرف نداشت. فلافلاشم معرکه بود. مغازش یه چارراه بالاتر از محل کارم بود. من و مژگان هر وقت میخواستیم چیزی بخوریم می رفتیم مغازه ی عباس بندری. بار سوم یا چهارمی بود که اونورا پیدامون میشد. مژگان نشست رو صندلی و منم رفتم واسه سفارش: 《 سلام عباس آقا، یه بندری لطف میکنی، خیارشورش کم باشه.》 برگشتم تو صورت مژگان نگاه کردم:《 تو چی میخوری؟》 خندید: 《 هر چی تو میخوری همونو》 خندیدم: 《 عباس آقا دو تاش کن لطفا》بعد در یخچالو با انگشت نشون دادمو و گفتم:《 واسه من یه نوشابه سیاه 》برگشتم سمت مژگان 《تو چی؟》 باز خندید《 منم همینطور》. اینبار نوبت عباس آقا بود 《سالاد چی؟ میخورید؟》 گفتم 《 من که نمیخورم عباس آقا 》برگشتم  سمت مژگان. دوباره خندید《 منم نمیخورم》ایندفعه عباس آقاهم خندید. بهم یه اشاره ی کوچیک کرد. نزدیکش شدم . سرشو آورد دم گوشمو آروم، جوری که مژگان نفهمه؛ گفت《دوستش داری؟》 گفتم 《خیلی زیاد، چطور مگه؟》 گفت《 الان بهش بگو! مشتری که نیست، منم اون پشت خودمو میزنم به نشنیدن،  این مژگان خانوم شما امروز خیلی رو کوکه، هرچی بهش بگی، اونم میگه منم همینطور》. حرفش تموم نشده بود که جفتمون زدیم زیر خنده. 

سر میز موقع گاز زدن ساندویچ، آخر دلش تاب نیاورد.  بهم گفت《 منکه نفهمیدم پشت سرم چی گفتید! ولی چشم بسته قبول. منم همینطور 》

یه تیکه سوسیس پرید تو گلوم. شروع کردم به سرفه. عباس آقا تا صدای سرفه مو شنید از اون پشت داد زد《مبارکه مبارکه. 》

بعد سه تایی  خندیدم ... 

تمام شهر "هم همینطور".



 نوشته: حمید جدیدی

نظرات (۱۰)

خیلی قشنگ بود:)
بندری جنوب هم با فلفل زیاد عالیه:))
یاعلی
چ قشنگ ای کاش حال دل همه مردم شهرمون خوب بود خنده از سر شوق :)

سلام
مثل همیشه عالی
التماس دعا
یا علی
کاش حال دل همه خوب باشه
مث حال و هوای این پست :)
  • قاسم صفایی نژاد
  • این پست در کانال تلگرامی بلاگرها بازنشر شد

    https://t.me/blogerha
    بسیار جالب..
    سلام علیکم
    حال نوشته تون خیلی خوب بود...
    :))
  • ....جلیس العقل ....
  • متشکرم
    آدرس ساندویچی اش را هم میزاشتین
    :))
    پاسخ:
    شما وقت زیاد دارید
    یکی یکی ساندویچی های تهران را گز کنید

    هر چند با جماعت خوشبخت همه جا می شود فلافل عباس بندری خورد😂
  • فرناز فرزان
  • داستان خیلی قشنگی بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی