معشوق خدا
در قرآن، اسمِ بعضی پیامبران آمده است؛ اسمِ بعضی غیرپیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... این صلحا عاشقِ حضرتِ باری هستند... اما حضرتِ حق، بعضی را خودش هم عاشق است... عاشقیِ خدا توفیر دارد با عاشقیِ ما... خدا عاشقی است که حتی دوست ندارد، اسمِ معشوقش را کسی بداند... به او میگوید، رجل! همین... مرد!... همین... میفرماید و جاء من اقصیالمدینه رجل یسعی... جای دیگر میفرماید و جاء رجل من اقصیالمدینهیسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق میکنند... هر دو از دور، از بیرون آبادی، دوان دوان، می آیند... اما اسمشان را حضرت حق نمی آورد... یکی میآید موسای نبی را نجات میدهد... قوم بنیاسرائیل را در اصل نجات میدهد... دیگری هم قومی را از عذات نجات میدهد... اسمش چیست؟ اسمشان چیست؟ نمیدانیم... رجل است...معشوق حضرت حق است... اسم معشوق را که جار نمی زنند.. حضرت حق، عاشق کسی اگر شد، پنهان اش می کند... کاش پیش حضرت حق، اسم نداشتیم، اما مرد بودیم... طوبا للغرباء!
کتاب:قیدار
رضا امیرخانی
عیدتون مبارک
پ ن: مدتها بود که دوست داشتم بریده های کوتاهی از نویسنده های بزرگ(یک قدم با قلم) را اینجا در کنار داستانها بیاورم . که بحمدالله میسر شد.
تا ببینم مقبول طبع مشکل پسند شما مخاطبان واقع می شود یا نه
ان شاءلله که جاری و مستمر باشد این بریده ها