فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۳۱ ب.ظ
روزی بازرگانی خرش را که دو گونی بزرگ بر دوش داشت به زور میکشید، تا به مرد حکیمی رسید. حکیم پرسید چه بر دوش خَر داری که سنگین است و راه نمی رود؟
پاسخ داد یک طرف گندم و طرف دیگر سنگ.
حکیم پرسید به جایی که میروی سنگ کمیاب است؟
پاسخ داد خیر، به منظور حفظ تعادل طرف دیگر سنگ ریختم.
حکیم دانا سنگ را خالی کرد و گندم را به دوقسمت تقسیم نمود و به گفت حال خود نیز سوار شو و برو به سلامت.
مرد کاسب وقتی چند قدمی به راحتی با خَر خود رفت، برگشت و پرسید با این همه دانش چقدر ثروت داری؟
حکیم گفت هیچ.
مرد کاسب فورا از خر پیاده شد و شرایط را به شکل اول باز گرداند و گفت من با این نادانی خیلی بیشتر از تو دارم، پس علم تو مال خودت و شروع به کشیدن خَر کرد و رفت...
- ۱۵ نظر
- ۳۰ آبان ۹۷ ، ۱۳:۳۱