تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

اینجا مطالبی را می آورم که نوعا نوشته خودم نیستند ولی به نظرم زیبا رسیدند وحیفم آمد شما را در خواندنش شریک نکنم امیدوارم لذت ببرید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مخاطب» ثبت شده است

تن های تنها

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۵ ب.ظ

برای دانستن تنهایی آدم لازم نیست تن هایی را که کنارش نفس می کشد بشماری. باید نگاه کنی ببینی وقتی نفسش به شماره می افتد چند تن در کنارش هم نفسش می شوند تا بغض تنهایی     خفه اش نکند.

دیشب بغضی راه گلویم را گرفته بود. نفسم به شماره افتاده بود. گوشی ام را برداشتم لیست بلند بالای مخاطبین که بیش از چهارصد نفر بودند. چهارصد نفر مخاطب من بودند، یعنی من باید می گفتم و آنها می شنیدند. از ابتدای لیست شروع کردم. الف،ب،پ.روی بعضی از اسم ها مکثی می کردم و از بعضی سریع تر رد می شدم. س،ش،ص. به اواسط لیست رسیده بودم و هنوز مکث های کوتاه مرا برای یک تماس طولانی متقاعد نکرده بود. در مانده گی ام برای بغض گلوگیر هم پیدا بود چون بیشتر می فشرد چون از پافتاده ای که مردمان بیشتر لگدش می زنند.

به حرف میم رسیدم. مزاحم نظرم را جلب کرد. با این نام ذخیره اش کرده بودم.مزاحم.یکبار مزاحمم شده بود، حق این را داشتم که تلافی کنم وامشب زنگ بزنم و هرچه بد وبی راه است به او بگویم، هر چه دلم پراست را بر سر او خالی کنم. درد بی کسی است دیگر. دلم سوخت. نمی دانم برای خودم بود یا برای آنکه مزاحمش خوانده بودم،شاید او هم بی کسی بوده که شبی مثل من... .نامش را تغییر دادم نوشتم بی کس. رد شدم به حرف نون رسیدم. حرفی که داشتم برایش جان می دادم وکسی نمی فهمید. ناشناس. نه آشنا بود نه مثل آن بی کس. ناشناس بود فقط همین. مکثم طولانی شد یعنی می شود نفس از نفس ناشناسی بگیری که ... . دیدم رو به مرگ که باشی خوردن گوشت مردار هم جایز است حالا این که نفس است و جان دارد و... .لی قانعم نکرد. 

و،ه،ی تمام شد. مخاطبان همه رفتند بی آنکه من حتی کلمه ای خطابشان کنم.

دوست داشتم خانه مان چاهی داشت تا سرم را در آن فرو برم.اما هیچ وقت خانه مان چاه نداشت یعنی خانه های نو ساز چاه ندارند. اشکهایم که سرازیر شد فهمیدم چاه تنهایی را تن هایی که از پیشم رفته اند برایم کنده اند.و من از اعماق چاه تنهایی خویش می گریستم .

حالا از عمق چاه بهتر می شد آسمان را دید.آسمان تنها از آن تو بود.

  • سا قی