تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

اینجا مطالبی را می آورم که نوعا نوشته خودم نیستند ولی به نظرم زیبا رسیدند وحیفم آمد شما را در خواندنش شریک نکنم امیدوارم لذت ببرید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین سرو قامت» ثبت شده است

می شکنم در شکن زلف یار

يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ

همین که گفتم. توى محراب رو «قل هو الله» کار مى کنى، دور تا دور شبستون رو هم «آیة الکرسى.» فقط هم یه بار اسم خودت رو مى آرى؛ فقط یه بار!

حاج ابراهیم، کاشیکار زبردست، نگاهى به نازک کارى هاى زیباى مسجد کرد و گفت: معمار! آخه ما از این کار نون مى خوریم. چه عیبى داره من چند جاى این مسجد اسم و تلفن خودمو روى کاشى بنویسم؟

 ـ اوسّا! اینجا مسجد دانشگاهه! با بقیه جاها توفیر داره. چقدر از من حرف مى گیرى!

حاج ابراهیم همان گونه که معمار گفته بود عمل کرد. روى کاشى هاى مسجد فقط یک بار از خودش اسم آورد. مزدش را گرفت و تسویه کرد و رفت.

اما چند روز بعد زنگ تلفن معمار به صدا درآمد. حدس بزنید چه کسى بود.

ـ معمار، از کار راضى هستى؟ همون طور که شما گفته بودین، ما کار کردیم. اما یه نیم نگاهى هم به آخرِ آیة الکرسى دور شبستون بندازین، یه چیزایى دستتون مى آد! عزت زیاد. 

معمار از جا برخاست و راه مسجد را پیش گرفت و شروع کرد با دقت، آخر آیه الکرسى دور شبستان را خواندن؛ 

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ. این آخر آیة الکرسى است. اصولاً باید کاشیکار به همین اندازه بسنده مى کرد؛ اما او بخشى از آیه بعد را هم در ادامه آورده بود. چیزى که معمار تاکنون هیچ کجا ندیده بود!

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حاجّ ابراهیم... و دیگر تمام!

یعنى من عرضه این را دارم که نام خودم را از زبان قرآن بر کاشى هاى مسجد شما حک کنم!

این هم نوعى هنرمندى است؛ نه؟


  • سا قی