تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

داستان های کوتاه و عبرت های بلند

تالیفیه

اینجا مطالبی را می آورم که نوعا نوشته خودم نیستند ولی به نظرم زیبا رسیدند وحیفم آمد شما را در خواندنش شریک نکنم امیدوارم لذت ببرید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

خرقه سالوس

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۴۳ ب.ظ

درویش بهرامی مردی کوتاه قد بود با سری کوچک و موهایی تنک. ویژگی هایی که با هر کدامش به راحتی می شد نشانی یک ناشناس را در جمع پیدا کرد.اما نشانی او راهی بود که لاجرم از سبیل های پر پشتش می گذشت. و من هیچ گاه فراموششان نمیکنم.

شاید همین سبیلهای پرپشتش باعث شده بود که مسولیین او را از کلاس رفتن منع کرده بودند و او هر روز به مدرسه می آمد و در دفتر می نشست. بعد از ظهر ها که با پدرم به مدرسه می رفتم فرصت مناسبی بود که دزدکی سبیلهایش را نگاه کنم و وقتی با پدرم صحبت می کرد می توانستم نزدیکشان بنشینم و صدایش را هم بشنوم ،صدایی که خیلی دوست داشتم بدانم از آن فیلترهای پر حجم چطور رد می شود.

همکاری درویش و پدرم در مدرسه موجب شده بود که پدرم گاه گاهی حرف های درویش را نقل قول کند. از ذکر و وردی که قطبشان به او داده بود تا رقص های صوفیانه محافل خصوصیشان.

مردم داری درویش و چهره خاص و ذکر و وردهای مدام و مجالس و محافل خاص و...همه و همه باعث شد تا پای من را به حسینیه شریعت باز کند. واین در حالی بود که من17-18ساله بودم و در کتب عرفانی نکاتی درباره طریقت و شریعت و سلوک و...خوانده بودم.

و پدرم از باب اینکه نکند مجلس ناصوابی باشد با هزار اما و اگر حاضر شد از درویش رخصت حضور در جلسات را بگیرد. البته من می توانستم در پس پرده خودم کنجکاوی چندین ساله پدرجان را ببینم.

نمیدانم اولین جلسه حضورمان در شب دوشنبه بود یا پنج شنبه اما یادم هست که جلسه بانماز جماعت شروع شد و بعد با خواندن سفرنامه یکی از اقطاب گذشته و ابیاتی از حافظ و شاه نعمت الله ولی ادامه پیدا کرد و در پایان فقرا به دست بوسی جناب شریعت مشرف می شدند.

اما آنچه برای جلسه اول بسیار جالب بود نه آن حجم وسیع سبیلها بود که یکجا میدیدم بلکه حالتی بود که به فقرا در هنگام خواندن اشعار دست میداد و به نعره ای مستانه!ختم می شد.

چند جلسه از حضورمان گذشته بود وهنوز از حلقوم مبارکمان نه نعره ای درآمده بود و نه چای و نقل جلسه فرو رفته بود.که با اصرار از پدرم خواستم که از درویش بخواهد که از جناب شریعت بخواهد که وقتی برای طرح خواسته هایم از ایشان بگیرد.و پدر خواست و درویش خواست و خواسته ام در باب ملاقات خصوصی اجابت شد.

روز ملاقات چند نفری از جمله درویش بهرامی در اتاق حاضر بودند و من مقابل جناب شریعت نشستم و سوالاتی پرسیدم. مثلا پرسیدم شما که خود را مرید امیرالمومنین علیه السلام می دانید چرا در شب جمعه به جای شعر و سفرنامه ،دعای کمیل نمی خوانید و...؟

سوالهایی که هرکدامش چشم غره های درویش بهرامی را به همراه داشت و در پاسخ هریک صدای جناب شریعت بلند تر و رنگ رخساره اش برافروخته تر می شد. تا آنجا که درویش با اشاره دست فهماند که بس است بلند شو وبرو بیرون. و اینگونه دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس...

 

 

 

البته حسینیه شریعت در بهمن 84در پی درگیری مردم با دراویش در قم تعطیل شد وبعدها با خاک یکسان گردید. و امیدوارم فتنه اخیر هم با حضور مردم وصلابت نیروهای انتظامی ختم به خیر گردد.

 


نظرات (۱۷)

سلام
با اجازتون این متنتون رو کپی کردم و برای دوستانم فرستادم:)
یاعلی
پاسخ:
سلام ورحمت الله


یه وقت خیال نکنند شما رفتید محفل دراویش:)

دوستانتون درویشند؟
نه:))
نه دوستانمون از فعال‌های فرهنگی شهر هستند:) این چند روزه در حال تفسیر درویش ها بودن:)
پاسخ:
خدا رو شکر
موفق باشند
اما مراقب افراط و تفریط باشید و باشند
سلام
کنجکاوی خطرناکی داشتید همراه با پدر. خدا بهتون رحم کرده.
پاسخ:
سلام و رحمت الله

گاهی برای یافتن حقیقت باید خطر کرد

من یتق الله یجعل له فرقانا
آفرین ... دلایل قوی باید و معنوی ... نه رگهای گردن به حجت قوی (سعدی)
پ ن:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
(حنظله بادغیسی)
پاسخ:
صد هزار آفرین بر شما با این همه ابیات زیبا
سلام علیکم
من ترجیح می دهم هیچ وقت به چنین مجالسی وارد نشوم، حتی برای دانستن و یافتن حقیقت، از خودم می ترسم.
پاسخ:
سلام ورحمت الله
برای دانستن تا صین(چین)هم باید رفت ولو آنها کفر محض بوده اند و حکمت و علمی نیست مگر از جانب اهل بیت علیهم السلام. هرچند عده ای نفهم این روایت را جور دیگری معنی کنند.

با کلیت کلامتان موافقم
چقد بیکارن اخه! جمع میشن سفرنامه میخونن؟
خدا لعنت شون کنه، جوونِ مردم رو پرپر کردن...
پاسخ:
علاوه بر اون سبیل هم کلفت می کنند😁
سبیل حرمت داره والا :))
پاسخ:
البته
اینم حرفیه😉
عالی و عالی
سال های ماضی، چند هفته ای خوراکمون شده بود سرو کله زدن با دراویشِ آلوده تر از لجن! و چه قدر سخت گذشت آن روزه بر من.

دراویش گنابادی یعنی کثیف ترین موجود روی زمین.
پاسخ:
ممنون از توجهتون
ای کاش شما هم از تجربیات آن روزهابنگارید
جناب ساقی
اون دانستن علم است که باید تا چین رفت، نه تجربه کردن همه چیز. (بماند که در آن حدیث ان‌قلت فراوانی وارد شده است.)
می گوید اطلبوا العلم،
حضور در چنین مجالسی، اگر مصداق مجلس حرام باشد، جایز نیست، مگر
۱- من شک دارم نسبت به این مجالس، گمان می کنم راه صحیح است، می‌روم، شرکت می‌کنم، بعد می‌فهمم اشتباه است.
۲-طرف مبلغ یا مامور است،

اما اگر شخص، سواد کافی نداشته باشد یا علم به اشتباه بودن راهشون داشته باشه، اما می‌خواد بره اونا رو ضایع کنه، یا بفهمه تهشون چیست، به نظرم جایز نیست.
مثل این می‌مونه که مثلا شخصی گناه کند، برای اینکه بدونه تهش چیه؟ مشروب بخوره، امتحان کنه تا بفهمه چه جوریه و امثالهم...
خدا اجازه امتحان کردن گناه رو با علم به گناه بودنش بهمون نداره.
پاسخ:
ممنون از این نظر مفصل
قطعا علم به منحرف بودنشان نداشتم و رفتم تا ببینم چه می گویند و مرامشان چیست.
در آن زمان قضیه دراویش به روشنی امروز نبود و آنها صراحتا می گفتند باید از یکی از مراجع تقلید حاضر تقلید کنی و...
خدا رحمت کند مرحوم سید حسین یعقوبی را ،ایشان در سفینه الصادقین که سر گذشت خود را بیان می کند وقتی به جستجپی حقیقت می رود مدتی گرفتار درویشی می شود و...
قطعا امتحان گناه جایز نیست و حتی در شبهات هم باید توقف کرد
اما در آن زمان نه علم به گناه داشتم و نه حتی شبهه اش را

سلام
فقط عصبانی شد؟جواب نمیداد؟
پاسخ:
سلام و رحمت الله
یا بی جواب و یاجوابهای بی راه
مثلا پرسیدم قدمت شما از چه زمانیه؟
گفتند از زمان حضرت آدم
سلام
من هم به مجالسشون رفتم ولی وقتی خیلی بچه بودم و اون موقع نمیفهمیدم چه خبره ,هیچی نمیدونستم و فقط برام خیلی عجیب بود
پاسخ:
سلام و رحمت الله
خدا روشکر که دیگه نرفتید
با کی می رفتین؟خاطره ای ندارید از همراهانتون
برای من خوندن همون رمان کافی بود (ملت عشق) :/ چقدر پشیمونم که این کتاب رو امانت نگرفتم و رفتم خریدم!
کسی تو وسایل شخصیم ببینه یه جور
هدیه کنم به کتابخونه شهر یه جور
پولی که دادم بابتش یه جور
خوشگلی ظاهر جلدش هم یه جور :/
پاسخ:
من این کتاب رو نخوندم
شنیدم درباره شمس است و مولوی
فکر میکنم اگر حالات شمس و مولوی درست بیان شود با دراویش تفاوت دارند
با داییم میرفتیم , معلم خصوصی بود
بعد از اون به عنوان میهمان دعوت شدیم به مجالسشون

و یه چیز دیگه , خب دراویش مسلمان هستن که , چرا توی کامنتها از این الفاظ براشون به کار بردن؟صرفا بخاطر این اتفاق پاسداران؟همین؟
جبهه گرفتن بقیه مقابلشون دلیلش چیه دقیقا الان؟:-\
پاسخ:
والا جناب رئوف که تحقیق مفصلی داشته اند

در یکی از مراحل درویشیشان شخص را جذب در حق می کنند و چون حق جناب قطب فرقه است پس جذب در او می شود که این مرحله متاسفانه به مسائل ....ختم می شود
کلیپهایی در نت منتشر شده که میتوانید رجوع کنید
فرقه ضال و مضل هستن..

لعنت خدا بر اینها و پیروانشون...

بعضی از سیاسیون برای رسیدن به مقام خودشون از کفار هم کمک میگیرن..
پاسخ:
متاسفانه ما ابعاد مسائل را قبل از بحرانی شدن برای مردم بیان نمی کنیم
وبعد کاسه چه کنم دست می گیریم

ممنون از حضورتون
تجربه خوبی بود ... کامنت های دوستان هم جور دیگر ...!!!
پاسخ:
بله بسیار عالی

ممنون از حضورتون
الان خوبی؟؟! :)
پاسخ:
الحمدلله:)
عجب خاطره ای بود

واقعا حیفه که میل به معنویت در جوانها با دام شیادها نابود میشه
پاسخ:
ممنون

متاسفانه،متاسفانه،متاسفانه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی